ميمـ مثل مرتضى ميمـ مثل مَرد ... ميمـ مثل مرگــ ... ميمـ مثل ميمـ ، مثل ... مثل خودش مثل خودش عاشق مثل خودش بى نظير مثل خودش دوست داشتنى . . . ميمـ مثل ماهِ عسل ماه عسلى كه نوسالژى ميشود برايمان با صدايش با احساسش با نفسش.. _ بازى با كلمات كار من نيست .. اصلا بلدش نيستمـ اما ميدانمـ كه ميگويند نميدانى چه داشتى تا وقتى از دستش بدهى ...، موضوع كاملا برعكس است كه ما دقيقا ميدانستيمـ چه داشتيمـ اما فكر ميكرديمـ هيچگاه از دستش نخواهيمـ داد... . . . ميدانمـ كه الان آرامى ... به قول خودت و به قول احساست: دلـِ دنيا رو خون كردى كه اينجورى تو رفتى ... تموم دلخوشى هامو تو با رفتن گرفتى ... تنها صداست كه ميماند ... صدايت كنارمان ماند ...  . 

[ دو شنبه 3 آذر 1393برچسب:, ] [ 18:42 ] [ علیرضا ]
[ ]

یادته میگفتی " یکی بود یکی نبود " حالا چی شد ما هستیم ولی تو نیستی .... گفتی " کاری کنی " دعا کردیم ولی نموندی مرتضی .... خوندی " بیا برگرد " حالا میگیم برگرد پس چرا نمیای .... از " نبض احساس " ما گرفته تا " دقیقه های آخرت " تو بیمارستان همه " آرزو " می کردیم کاش بودی تا باز می خوندی " یکی هست تو قلبم " .... ولی تو پا گذاشتی تو " جاده ی ی طرفه " تو این " عصر پاییزی " همه رو گذاشتیو رفتی .... " نفس " های ما حالا داره بند میاد .... میدونی حالا " مثل شیشه " همه مون شکستیم ..... چون دیگه تو " روزای برفی " نیستی که دل نوشته هات بشه همدم مون ..... میگفتی " نگران منی " تو اون ماه عسل فکر نمی کردیم ی روزی " نگرانت بشیم " کاش میشد " قلبم رو تکراره " رو برا خودت گفت تا دوباره قلبت بزنه ..... ولی گفتی " من اونیم که سایه ام نداشت " ولی نمی بینی تو اونی هستی که همه ی ما دلمونو دادیم بهت آهنگات شد مرحم دل های شکستمون .....گریه

[ دو شنبه 3 آذر 1393برچسب:, ] [ 18:41 ] [ علیرضا ]
[ ]

خداجونم
میشه امشب ازش زیاد سوال نکنی
میشه نزاری اذیت بشه
گناه داره امشب شب اولشه میشه نزاری تنها بمونه ....
اون خیلی از ماهارو شبایی ک تنها بودیم از تنهایی دراورده
میشه نزاری بترسه
خدایا ما اخه باهاش زندگی کردیم...
خدایا امشب خیلیا نمیخوابن
میشه بزاری اون اروم بخوابه....

[ دو شنبه 3 آذر 1393برچسب:, ] [ 18:39 ] [ علیرضا ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد